همین امروز صبح بود. تمام قد روبرویم ایستاد و توی چشمانم داد زد:آدمی که خودشو دوست نداره گه میخوره که از بقیه انتظار داره دوسش داشته باشن.» جا خوردم. از شما چه پنهان حتی کمی هم بغض کردم. چه چیزی در قیافۀ رنجور و غمگین من بود که مرا شبیه کسانی که انتظار دارند مورد علاقۀ دیگران باشند،می کرد؟ چرا باید کسی که مرا بیشتر از خودم می شناسد، بعد از 19 سال و اندی، یک گه خور ِ پرمدعا خطابم کند؟ خواستم بگویم مدتی ست کارم از مرحلۀ توقع گذشته و روا یا ناروا، با تمام کسانی که دوستم ندارند، همدرد شده ام.
بارها دوست داشتن های صادقانه را به بهانۀ بی لیاقتی پس زده ام و به تمام خوبی های بی قید و شرط کائنات، مشکوکم.
تشنه ای هستم که از آب میترسد.خودم را لایق عشقی که نجاتم می دهد، نمی دانم و در دنیای من و تو، درمانده ای که از درمان می گریزد را، هیچ راه چاره نیست.
خواستم حرف بزنم اما متن بلند و بالای سخنرانی فاخرم،یک لبخند سرد و بیروح شد و دو کنج لب های زخمی و پوست پوست شده ام را، چند میلی متر جابجا کرد.
او نگاهش را ید و در را به محکم ترین شکلی که می توانست پشت سرش بست.و البته که خواندن نیم صفحه ناگفته از یک لبخند مضحک چندمیلی متری، انتظار بی جاییست.
دو طرز اصلی برای خرید رهروان جعلی
به احترام ِ تمام دوست داشتنی هایی که هیچوقت به ما تعلق نداشتند.
بی ,ام ,های ,تمام ,مرا ,کسانی ,که از ,شده ام ,از درمان ,که مرا ,کسانی که
درباره این سایت